English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (6339 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
i lay on the grass U روی علف دراز کشیدم
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
I took a great deal of trouble over it. U روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
I rinsed the clothes and huge them on the line . U لبا سها را آب کشیدم وانداختم روی طناب
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
myself U من خودم
own U خودم
number one U خودم
owned U خودم
owning U خودم
owns U خودم
myself U خودم
pon my life U بجان خودم
siree U اقای خودم
for my part U از سهم خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
with my proper eyes U با چشم خودم
on my own account U بابت خودم
on my own account U بحساب خودم
for my parts U از سهم خودم
myself U شخص خودم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
i may thank myself U گناه از خودم است
it is my own U مال خودم است
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
owned U شخصی مال خودم
owns U شخصی مال خودم
owning U شخصی مال خودم
own U شخصی مال خودم
sirree U اقاجان اقای خودم
toad eater U امروز
it is nowrooz to day U امروز
today U امروز
to day U امروز
this day U امروز
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
he wears a new suit to day U امروز جامه
This very day . U همین امروز
this d. a week U یک هفته از امروز
there was no mail to day U امروز کاغذنداشتیم
Today me, tomarrow thee. <proverb> U امروز من,فردا تو .
today of all days U مخصوصا امروز
nowaday U مال امروز
this morning U امروز بامداد
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
A week from today U هفت روز پس از امروز
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
What is todays date ? U تاریخ امروز چیست ؟
there was no mail to day U امروز پست نبود
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
he is in to day U امروز در خانه است
i have no work today U امروز کاری ندارم
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
i hid my self U را پنهان کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
I am late. U من دیر کردم.
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
eureka U >من کشف کردم <
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
iwas late U دیر کردم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
romaic U زبان بومی یونان امروز
Delays are dangerous. <proverb> U کار امروز به فردا مینداز.
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز را به فردا نیانداز
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
the press of modern life U فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
She wont show up today. U امروز پیدایش نمی شود
romaika U رقص ملی یونان امروز
present maid prospective bride U دوشیزه امروز عروس فردا
He is in no condition (not fit)to work. U امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
Have you had a blowle movement today ? U شکمتان امروز کار کرده ؟
My voice is not clear today. U صدایم امروز صاف نیست
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> U کار امروز به فردا مفکن
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I wI'll try to catch up. U سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
It is a cool day today. U امروز هوا خنک کرده است
Today is my lucky day. U امروز روز خوش بیاری من است
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
She was off hand with me today. U امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
We had a nice long walk today. U امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
It is foul weather today . U امروز هوا خیلی گند است
do you want it done to day U ایا میخواهید امروز کرده شود
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am in an exuberant mood today . U امروز خیلی کیفم کوک است
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
So what's today? U امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> U آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
there is no time like the present <idiom> U سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
Babbage U nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
i thought of you U جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
i attmpted to sing U کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
3in rell with god
1من خودم قلیان دارم میتوانم در حیات استفاده کنم
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1i was rebelling now
1i carried her the rest of the way
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1تاندانسیو
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com